نشستهاید در رستورانی ساده غذایتان را میخورید سرتان را بالا می آورید
که لیوانتان را بردارید چشمتان به میز بغلی میافتد و عشق میآید!
« همان جا وسط غذا خوردن عشق می آید»
میروید در گوشهای از پارک خلوت کنید کَسِ دیگری هم آمده
خلوت کند چشم در چشم میشوید و عشق می آید!
«همان جا وسط خلوت کردن عشق می آید»
پیرزنی را میبینید که دستهایش پر از خرید است،
کمک میکنید و خريدهايش را تا دم خانهاش میبرید نوهاش
در را باز میکند نگاهتان با هم برخورد میکند و عشق می آید!
«همان جا دم در عشق می آید»
زیر باران منتظر اتوبوس بدون چتر ایستادهاید کسی می آید
چترش را روی سرتان میگیرد و عشق می آید!
«همان جا زیر چتر عشق می آید»
در کوچه و خیابان آرام آرام راه میروید و عشق می آید.
در گل فروشی مشغول انتخاب گل مورد علاقتان هستید و عشق می آید.
صدای خندهایتان گوش زمین و آسمان را پر کرده و عشق می آید.
اشکهایتان سیلی در شهر راه انداخته و عشق می آید.
مراقب باشید لطفا!
«عشق بی خبر می آید»
#پگاه_صنیعی
برچسب : نویسنده : ali5712003 بازدید : 299